ای نسیم باد گوی آهوی را
جز عطش نفزود نوشیدن چرا
حبّ محبوبم به جان کرده‌ست جا
می نهد بر گونه‌ام گر خواست پا
روح او روحم و روحم روح او
خواستش از خواستم نَبْوَد جدا

شعر اصلی از حلاج

يا نَسيمَ الريح قولي لِلرَشا
لَم يَزِدني الوِردُ إلا عَطشا
لي حَبيبٌ حُبُّهُ وَسطَ الحَشا
إِن يَشَأ يَمشي عَلى خَدّي مَشى
روحُهُ روحي وَروحي روحُهُ
إِن يَشَأ شِئتُ وَإِن شِئتُ يَشا


ترجمه اول

ای نسیم آهوی ما را گوی کین جان خسته است
هر چه نوشیدیم، اما تشنگی پیوسته است
خاک بی مقدار ما را کی کمالی بیش از این؟
حب او چون در وجود ‌و هستی ما رسته است
روح او روحم و روح من به روحش بسته است